سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u حاج منصور ارضی و مرحوم حاج شیخ رضا سراج و - حاج منصور ارضی

آن که راز خود را نهان داشت ، اختیار را به دست خویش گذاشت . [نهج البلاغه]

اوقات شرعی
پنج شنبه 103 آذر 8

:: RSS 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 40703

:: بازدیدهای امروز :7

:: بازدیدهای دیروز :48

vدرباره خودم.وتصویر حاج آقا

حاج منصور ارضی  و مرحوم حاج شیخ رضا سراج و - حاج منصور ارضی

vلوگوی وبلاگ

حاج منصور ارضی  و مرحوم حاج شیخ رضا سراج و - حاج منصور ارضی

vاشتراک در خبرنامه

 

v لینک وبلاگ دوستان

فدایی سید علی

vمطالب قبلی

پاییز 1386
تابستان 1386

vجستجو در وبلاگ

!   حاج منصور ارضی و مرحوم حاج شیخ رضا سراج و

یکشنبه 86/6/25 ::  ساعت 4:44 عصر

 

قصه رسول ترک

جلسه شیخ رضا سراج

مرحوم حاج شیخ رضا سراج بر گردن بسیاری از مداحها و نوحه خوانهای قدیمی وپا به سن گذاشته تهران حق دارد که یکی از آنها حاج منصور ارضی است که الحق و الانصاف آقای ارضی نیز در ذکر و زنده کردن یاد و خاطره اساتید و حق دارانش کوتاهی نمی کند و همه کسانیکه کم و بیش در جلسات حاج منصور ارضی حضور داشته اند یکی از اسمها و نامهایی که زیاد به گوششان خورده است نام مرحوم حاج شیخ رضا سراج می باشد .یکی از دوستان و رفقای رسول ترک ، حجه اسلام و المسلمین مرحوم حاج شیخ رضا سراج بود . حاج شیخ رضا سراج نیز یکی از شیفتگان و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام بود . او نیز همچون رسول ترک یکی از کسانی بود که برای ابا عبدالله الحسین بسیار گریه می کرد و اشک می ریخت . او نیز به اندازه یک عمر با دلی سوخته و زبان و بیانی سوزنده بسیاری از مردم را درماتم و عزای حسین علیه السلام به حزن در آورد و سیلی از گریه و اشک را از چشمهای آنان سرازیر کرد .

مورخ و نویسنده معاصر مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی در زمان حیات شیخ رضا سراج در چهارمین جلد از کتاب (گنجینه دانشمندان ) می نویسد : جناب آقای سراج .... بیانی نافذ و و منبری جامع و مفید در ولایت اهل بیت عصمت علیه السلام شدید و در گریانیدن مستمعین بسیار قوی و کم نظیر .... و بیش از چهل سال است که با این سمت موفق و مفتخر است و صدها کیلومتر از چشم مردم مسلمان و شیعه اشک در مصائب اهل بیت رسالت علیه السلام گرفته است ...
و باز مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی بعد از وفات حاج شیخ رضا سراج در کتاب (اختران فروزان ری و طهران ) درباره او می نویسند : خدایش رحمت کند که سخنانش و روضه خواندنش دلنشین بود و مستمعین بی نهایت تحت تاثیر قرار گرفته و می گریستند و کمتر کسی بود که در پای منبر او نگرید .

مرحوم حاج شیخ رضا سراج در یک دوره و زمانی یک هیئت و جلسه روضه خاصی را به راه می اندازد . هیئت و جلسه ای هفتگی که در آن آدمهای شیدا و دلسوخته ای همچون رسول ترک و شیخ رضا سراج به دور هم جمع می شده اند و می نالیده اند و می سوخته اند . بیا سوته دلان گرد هم آییم سخنها واکنیم غم وا نماییم

آن هیئت مکان و جای معین و ثابتی نداشته است و هر هفته در خانه یکی از شرکت کنندگان و اعضای هیئت تشکیل و برگزار می شده و به طور معمول هر هفته درپایان و در انتهای هر جلسه اعلام می شده است که در هفته بعد هیئت در فلان مکان و یا در خانه فلان شخص برقرار خواهد گشت . اما یکباره تا پایان یکی از این جلسات هنوز مشخص نگریده بود که هیئت و جلسه هفته بعد در کجا و در خانه چه کسی برقرار خواهد شد . بنابراین حاج شیخ رضا سراج اعلام می دارد در بین هفته به همه خبر خواهد داد که جلسه بعدی در کجا برفرار خواهد شد . دو سه روز می گذرد و شیخ رضا تصمیم می گیرد تا جلسه بعدی را در خانه یک آقایی برقرار کند که این هیئت تا بحال در خانه آن آقا برگزار نشده بود . به همین دلیل اعضای هیئت خانه آن آقا را که در محله منیریه تهران واقع بوده است نمی شناخته اند . حاج شیخ رضا سراج می بایست در مدت دو سه روز اعضای هیئت را خبر دار میکرد و نشانی را به تک تک آنها می داد . او شروع به خبر و آدرس دادن به دوستان و اعضای هیئت کرده بود اما متاسفانه عواملی دست به دست هم داده بود تا شیخ رضا سراج موفق نگردد که دوست با صفا و دلسوخته اش رسول ترک را نیز خبر دار سازد . روز و لحظه برقراری هیئت فرا می رسد و شیخ رضا سراج از اینکه سهل انگاری کرده بود و نتوانسته بود رسول ترک را نیزدعوت کند بسیاری ناراحت و دلخور بود . در واقع حضور و وجود رسول ترک نمک جلسه بود .
به هر حال جلسه آن روز بدون حضور رسول ترک آغار می گردد اما دقیقه های زیادی نمی گذرد که ناگاه حاج شیخ رضا سراج می بیند که رسول ترک با چشمهایی پر اشک وارد مجلس شد و زمزمه ای نیز بر لبهایش جاری است . زمزمه ای با جمله ای دو کلمه ای . او تند تند زیر لب تکرار می کرد : خانم کجایی ؟ خانم کجایی ؟ ....

حاج شیخ رضا سراج نسبت به دو مسئله و موضوع متعجب و کنجکاو شده بود : اول اینکه او می دانست که بر حسب عادی نمی بایست رسول ترک از نشانی و آدرس جلسه این هفته با خبر باشد . پس او چگونه نشانی را پیدا کرده بود و چگونه در این جلسه حاضر شده بود ؟

و دوم اینکه این زمزمه (خانم کجایی ؟ ) چه قصه و حکمتی داشت ؟ حاج شیخ رضا سراج در همان مجلس و در فرصتی مناسب جویای این دو مسئله معما گونه می گردد و رسول ترک که شیخ رضا سراج را اهل ولایت و محرم می دانسته است بدون معطلی پاسخ می دهد : من تا دیروز هر چه منتظر ماندن تا مرا از جلسه این هفته با خبر کنید خبری نشد و خیال کردم شاید جلسه این هفته تعطیل باشد ولی زمانی که دیشب به خواب رفته بودم در دنیای خواب حضرت فاطمه زهرا (س) را مشاهده نمودم و حضرت زهرا (س) به من فرمودند : ای رسول ترک فردا یادت نرود که به جلسه شیخ رضا سراج بروی .

من به خانم عرض کردم مرا که این بار خبر دار نکرده اند و من نشانی و آدرسی ندارم . که آن حضرت فرمودند : من خودم به تو نشانی را می گویم .

و سپس حضرت زهرا (س) آدرس بیان فرمودند و من هم حفظ شدم و الان هم طبق همان آدرسی که حضرت زهرا (س) دیشب به من عنایت فرمودند به اینجا آمدم و دیدم شماها در اینجا حضور دارید . هنوز دومین مسئله و معمای شیخ رضا سراج حل نشده بود که رسول ادامه داد : دیشب وقتی حضرت فاطمه زهرا (س) آدرس را بیان می کردند فرمودند : فردا حتما بیا به آن جلسه ، من هم آنجا هستم رسول .

این قضیه و خاطره مرثیه خوان و نغمه سرای شهیر و با صفای حسینی جناب آقای حاج منصور ارزی تعریف می کردند که ایشان نیز این خاطره را به طور مستقیم از زبان مرحوم حاج شیخ رضا سراج شنیده بوده است .

مرحوم حاج شیخ رضا سراج بر گردن بسیاری از مداحها و نوحه خوانهای قدیمی وپا به سن گذاشته تهران حق دارد که یکی از آنها حاج منصور ارضی است که الحق و الانصاف آقای ارضی نیز در ذکر و زنده کردن یاد و خاطره اساتید و حق دارانش کوتاهی نمی کند و همه کسانیکه کم و بیش در جلسات حاج منصور ارضی حضور داشته اند یکی از اسمها و نامهایی که زیاد به گوششان خورده است نام مرحوم حاج شیخ رضا سراج می باشد


¤نویسنده: محمد حسین

?  نوشته های دیگران


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ