سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام - حاج منصور ارضی

بنیاد اسلام، دوستی من و دوستی اهل بیتم است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

اوقات شرعی
دوشنبه 103 اردیبهشت 10

:: RSS 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 38544

:: بازدیدهای امروز :5

:: بازدیدهای دیروز :7

vدرباره خودم.وتصویر حاج آقا

گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام - حاج منصور ارضی

vلوگوی وبلاگ

گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام - حاج منصور ارضی

vاشتراک در خبرنامه

 

v لینک وبلاگ دوستان

فدایی سید علی

vمطالب قبلی

پاییز 1386
تابستان 1386

vجستجو در وبلاگ

!   گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام

یکشنبه 86/7/15 ::  ساعت 5:30 عصر

به نام خدای شب زنده دارها    (این مطلب تنها برای ارکی ه نیست برای همه شب زنده دارهاست

یا به قول حاجی: از یک خروش یارب شب زنده دارها              حاجت روا شوند هزاران هزارها

۲۵ شبه یه مشت جوون(سه یاچهار هزار نفر یابیشتر) دارن شبا تو سجده گاه عرشی عشاقی که سالهاست دراون صوت خوش الهی سردادان با حبیبشون نجوا میکنند

یه عده که اونقدر دلشون آسمونی شده تا با یه الهی العفو ملکوتی ترین نوای عرشی دلشون بدون هیچ فیبر نوری خط ثابت کارت  تلفن همراه اینترنت چت کردن و.......وصل میشه به ساق عرش همونجا که ۱۴۰۰۰ سال قبل از خلقت نور اهل بیت اونجا عبادت معبود رو میکردند

ببینم شمائی که تا حالا اینهمه کانال زدی با این واون رفیق بشی یه بارم این جوری معبر به نور زدی؟

۲۵ شبه با اون سوزی که منصورشون از دل پر درد کربلایی اش تراووش کرده بدون هیچ وسیله ای رفتن کربلا وگفتن :

 حسین جان  آخ حسین بمیرم برات حسین

۲۵ شبه به آرزوی استشمام عطر خاک پای حجه ابن الحسن عج رفتن مسجد ارک دیگه دلشون خو گرفته به زمزمه به رب الشهر الرمضان به ابوحمزه افتتاح کمیل های مولا درد ودلای مولا امام حسن ع و یک کلام قرآن رمضانی ........

آه آه آه که حالا دارند ارحیل میزنن تورو خدا تواین شبای آخر بیاین ارک با تعجب میبینید وقتی حاجی داره از وداع میخونه ومیگه چه جوری این آسمونی های ارک فریاد میزنن کانه از عزیزشون میخوان جداشن

چه واژه ای چه کلامی بیارم تا توصیف کنم

اگر اینست تاثیر شنیدن     شنیدن کی  بود مانند دیدن


¤نویسنده: محمد حسین

?  نوشته های دیگران


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ