سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام - حاج منصور ارضی

[ و به مردى که از او خواست تا پندش دهد فرمود : ] از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بى آنکه کارى سازد ، و به آرزوى دراز توبه را واپس اندازد . در باره دنیا چون زاهدان سخن گوید ، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید . اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود ، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد . در سپاس آنچه بدان داده‏اند ناتوان است ، و از آنچه مانده فزونى را خواهان . از کار بد باز مى‏دارد ، و خود باز نمى‏ایستد ، و بدانچه خود نمى‏کند فرمان مى‏دهد . نیکوان را دوست مى‏دارد ، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن مى‏دارد ، و خود از آنان یکى است . مرگ را خوش نمى‏دارد ، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن مى‏ترسد در کارست . اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانى است ، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى . چون عافیت یابد به خود بالان است ، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان . اگر بلایى بدو رسد ، به زارى خدا را خواند ، و اگر امیدى یابد مغرور روى برگرداند . در آنچه در باره آن به گمان است ، هواى نفس خویش را به فرمان است ، و در باره آنچه یقین دارد در چیرگى بر نفس ناتوان . از کمتر گناه خود بر دیگرى ترسان است ، و بیشتر از پاداش کرده او را براى خود بیوسان . اگر بى نیاز شود سرمست گردد و مغرور ، و اگر مستمند شود مأیوس و سست و رنجور ، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است . چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدّم سازد ، و توبه را واپس اندازد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع و ملّت برون تازد . آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد ، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد . در گفتن ، بسیار گفتار ، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد ، و آنچه را ماندنى است آسان شمارد . غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد . از مرگ بیم دارد و فرصت را وامى‏گذارد . گناه جز خود را بزرگ مى‏انگارد و بیشتر از آن را که خود کرده ، خرد به حساب مى‏آرد ، و از طاعت خود آن را بسیار مى‏داند که مانندش را از جز خود ناچیز مى‏پندارد . پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازى نشستن را دوست‏تر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن . به سود خود بر دیگرى حکم کند و براى دیگرى به زیان خود رأى ندهد ، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید . پس فرمان او را مى‏برند و او نافرمانى مى‏کند . و حق خود را به کمال مى‏ستاند و حق دیگرى را به کمال نمى‏دهد . از مردم مى‏ترسد ، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمى‏ترسد در راه طاعت بنده‏ها . [ و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود ، براى اندرز بجا و حکمت رسا ، و بینایى بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس مى‏نمود . ] [نهج البلاغه]

اوقات شرعی
شنبه 103 آذر 10

:: RSS 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 40798

:: بازدیدهای امروز :2

:: بازدیدهای دیروز :82

vدرباره خودم.وتصویر حاج آقا

گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام - حاج منصور ارضی

vلوگوی وبلاگ

گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام - حاج منصور ارضی

vاشتراک در خبرنامه

 

v لینک وبلاگ دوستان

فدایی سید علی

vمطالب قبلی

پاییز 1386
تابستان 1386

vجستجو در وبلاگ

!   گفتم گه فراغ رانبینم دیدم//آمدبه سرم از آنچه میترسیدن///لطفا کام

یکشنبه 86/7/15 ::  ساعت 5:30 عصر

به نام خدای شب زنده دارها    (این مطلب تنها برای ارکی ه نیست برای همه شب زنده دارهاست

یا به قول حاجی: از یک خروش یارب شب زنده دارها              حاجت روا شوند هزاران هزارها

۲۵ شبه یه مشت جوون(سه یاچهار هزار نفر یابیشتر) دارن شبا تو سجده گاه عرشی عشاقی که سالهاست دراون صوت خوش الهی سردادان با حبیبشون نجوا میکنند

یه عده که اونقدر دلشون آسمونی شده تا با یه الهی العفو ملکوتی ترین نوای عرشی دلشون بدون هیچ فیبر نوری خط ثابت کارت  تلفن همراه اینترنت چت کردن و.......وصل میشه به ساق عرش همونجا که ۱۴۰۰۰ سال قبل از خلقت نور اهل بیت اونجا عبادت معبود رو میکردند

ببینم شمائی که تا حالا اینهمه کانال زدی با این واون رفیق بشی یه بارم این جوری معبر به نور زدی؟

۲۵ شبه با اون سوزی که منصورشون از دل پر درد کربلایی اش تراووش کرده بدون هیچ وسیله ای رفتن کربلا وگفتن :

 حسین جان  آخ حسین بمیرم برات حسین

۲۵ شبه به آرزوی استشمام عطر خاک پای حجه ابن الحسن عج رفتن مسجد ارک دیگه دلشون خو گرفته به زمزمه به رب الشهر الرمضان به ابوحمزه افتتاح کمیل های مولا درد ودلای مولا امام حسن ع و یک کلام قرآن رمضانی ........

آه آه آه که حالا دارند ارحیل میزنن تورو خدا تواین شبای آخر بیاین ارک با تعجب میبینید وقتی حاجی داره از وداع میخونه ومیگه چه جوری این آسمونی های ارک فریاد میزنن کانه از عزیزشون میخوان جداشن

چه واژه ای چه کلامی بیارم تا توصیف کنم

اگر اینست تاثیر شنیدن     شنیدن کی  بود مانند دیدن


¤نویسنده: محمد حسین

?  نوشته های دیگران


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ