سالهاست که نسل به نسل برای یک بار هم که شده، خیلی از جوان های تهران شب هنگام رفته اند "حاج منصور". رمضان بوده یا محرم، سری به آنجا زده اند.
شب تا سحر
از مسجد ارک تا بازار قدیمی تهران راهی نیست و برنامه شان هم اینجوری با هم تنظیم میشود که وقتی همه کسبه کرکره را کشیده اند پایین و رفته اند خانه، اینجا تازه اول کاسبی است! کاسب هایی که دل شب تازه میزنند بیرون. تهرانِ حالا که البته شب ندارد و انگار مردم نمی خواهند هیچ وقت سنگر خیابان خالی بماند اما استثنائا برای ماه رمضان آدم های عاقل زودتر بساط شبانه را جمع می کنند و چراغ خاموش می کنند و می خوابند که مبادا سحری خواب بمانند و یک روز بلند گرسنگی با چاشنی دویدن و دود و داد و هوار و دلضعفه!
شاید خیلی معنی ندارد که آدم نصفه شب برود مناجات، خصوصا از نظر کسانی که عادت کرده اند منبر و روضه شان را از قاب تلویزیون، تماشا کنند و روی کاناپه یا فرقی نمی کند کف زمین، بِرو بِر تصویر مجلسی را ببینند یا با هدفون در خیابان و مترو گاهی مداحی هم گوش کنند. اما بعضی عقلا هم مرام شان فرق می کند و شبهای ماه رمضان بیدارند اما نه پای رسانه ها. معلوم نیست این آدم ها که تازه 12 شب برای شان اول شب است و خب تا ساعتی مانده به اذان هم مدهوش نسیم های عرشی مسجد ارکند، کی هُلهُلکی به خانه میرسند و کی سحری خوردن و نخوردن و ادای فریضه نماز و بعد هم تن سپردن به فریضه خوابی که تا سه چهار ساعت بعدش قضا می شود! البته دولت هم که ساعتی فرجه رمضانیه داده و خواب شیرین بامدادی مردم تمدید نموده و زنگ رحیل به تعویق انداخته. خدایش خیر دهاد! که همه از عارف و عامی معترفند به شیرینی این تصمیم کارشناسانه!
خلاصه، عموم اهل تهران دست کم شنیده اند که جایی در حوالی جنوب شهر ،هیئتی هست به نام حسین جان که همین پارسال با واقعه آتش سوزی مسجد ارک و تشییع شهدایش باز بر سر زبان مردم و رسانه ها افتاد.
اصالت معنا یا فرم؟
یک تفاوت وجود دارد. گو اینکه اینجا همه سبک های مداحان قدیم را در صحن و سرای خویش متراکم و محبوس ساخته و هنوز بیرون نریخته! اصالت آن سبک ها را ذخیره کرده برای آیندگان. نغمه های مدیحه و مرثیه اش از شر پاپ و جاز و راک زدگی در امان مانده و فقط فرم را بر سر مشتری اش آوار نمیکند بلکه روح و معنا بر اشعار و مناجات ها حاکم است. همه اش شور و سینه زنی و سبک نیست. چون مخاطب هم برای این نیامده. تفاوت در اینجاست. مخاطب این جلسه، مداح اصیل میخواهد نه ستاره مداحی! اینگونه است که سالهای سال یک تهران است و یک مسجد ارک.
جوانترها می گویند نسل ما به "حاج منصور" بدهکار است. چونکه سالی یکی دو ماه از لابلای افسردگی و خستگی و هزار یک جور چاله و چاه و گناه -که مثل هوای آلوده به جان تهران جدید افتاده- فراری می شوند و می آیند پای مناجات و روضه هیئت حسینجان، و دلشان حسینجانگویان صیقل میگیرد مثل روز اولش! و این "دل" همیشه شب ها از شهر که به خانه می آمد، ایمانش را توی خیابان ها دود میکرد و به هوا میفرستاد و شب کوله بار سنگین کفر به خانه می آورد و حالا بر عکس است که "صبح کافر" و "شب مومن" شده است. آخرالزمان همین است دیگر!
تاریخ مناجات خوانی دسته جمعی
گفته شده که مناجات و ادعیه را دسته جمعی خواندن، از ابتکارات مرحوم آیت الله شاه آبادی بوده است. وقتی که استبداد رضاخانی هیئات را می بست ایشان برای تقویت متدینین، خواندن کمیل و توسل و ندبه را به شکل امروزی اش در مساجد رواج داد. روضه های خانگی هم که امروز بیشتر زنانه است از باقیات صالحات ایشان است.
همه میآیند مناجات. اما بعضی ها از جلسه حاج منصور توقع بیشتری دارند. گو اینکه در میان زیر و بم صدای جاودانه مسجد ارک و سخنان و مناجاتهایش، دنبال اخلاق و سلوک شیخ محمود تحریری هستند. حاج منصور ارضی خودش در مصاحبه ای می گوید از سه نفر بهره برده: "
یکی شیخ محمود نجفی، استاد اعظم ما که در وادی السلام قم مدفون هستند. دیگری حاج آقای سراج، که در صحن شاه عبدالعظیم دفن شده اند و دیگری شیخ محمود تحریری که از شاگردان برجسته مرحوم شاه آبادی و هم سلک امام بودند." (مصاحبه به سایت خیمه)
سیاست به سبک مسجد ارک
اما دنبال هر چه که باشید، سیاست از قدیم نمک گپ و گفت ایرانیان بوده و اینجا هم سخن از سیاست و تحلیل اوضاع مملکت از اجزای جدانشدنی این برنامه چند ساعته است و خواننده مجلس هر از چندی به قدر وظیفه، به شخص یا گروهی -که فرقی نمی کند راست باشد یا چپ یا میانه- هجمه ای میکند و تذکری می دهد. تعریضات او به آقای رفسنجانی زبانزد است. حالا با خط سیاسی شما بخواند یا نه، باید دانست که بالاخره اینجا مسجد ارک است و میان سینهزنها و گریه کنهای پر و پا قرص هیئت حاجی است که حرفش را می خوانند و می خرند.
و برخی که ارادت و فراغت بیشتری دارند جلسات دیگر را هم می روند. هفته به هفته سیدالکریم(س) در شهر ری شاهد است که در نیمه های شب قریب به هزار زائر کمیلخوان دارد که تا صبح بیدارند. همینطور سالهای سال است که زیارت عاشورای لباس فروشها در چهار راه مخبر الدوله، معروف به "صنف" و هیأت حسینی، شاهد روضه ها و اشک و سوز این پیر غلام دلسوخته است.
تو خیابونیا!
امسال هم توی خیابان، تا میدان آدم مینشیند. آن چند متر فرش توی خیابان که پر می شود مردم با سجاده و روزنامه و چفیه، زیرانداز درست میکنند و روی آسفالت مینشینند. سالهای اخیر که مترو تهران هم دم میدان ایستگاهی زده، جلسه محرم شلوغ تر شده. وقتیکه در ایستگاه پانزده خرداد از فضای تمیز و بی روح مترو بیایید بیرون یکراست تا مسجد ارک دو دقیقه بیشتر راه نیست، البته اگر بپیچید سمت فلافلی ها یا بساطی هایی که متعلقات و محصولات هیئتی می فروشند باز هم صدا میرسد و فیض می برید. خصوصا که از فلافلی های روبروی هیئت استقبال خاصی می شود. خیلی ها طعم اش را زیر زبان دارند و میدانند آن ترشی را که گاریچی ها می گذارند تنگ فلافلشان، کار را با خیلی جاها متفاوت میکند.
التماس دعا
اما مناجات ماه رمضان ساعت یک شروع می شود و سه تمام. مترو تعطیل است و اگر خودتان وسیله نداشته باشید با زحمت راه و مهم تر از آن چند هزار تومن کرایه، حسابی پیاده می شوید. حالا هم که تا شبهای قدر دیگر چیزی نمانده. با این توصیف اگر عزم کردید و رفتید، حتما نرسیده قبول است و آنجا ما را هم از دعا فراموش نکنید.